• وبلاگ : حرم الشهدا
  • يادداشت : تنگ غروب
  • نظرات : 8 خصوصي ، 20 عمومي
  • پارسي يار : 3 علاقه ، 10 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    يک ثانيه از عمر همين يک شب يلدا

    باعث شده تا صبح به يمنش بنشينيم

    ده قرن زعمر پسر فاطمه طي شد

    يک شب نشد از هجر ظهورش بنشينيم

    پاسخ

    اللهم عجل لوليک الفرج...
    سلام
    فقط اومدم به نواي وبتون گوش بدم...
    يا زهرا...
    پاسخ

    سلام...خيلي لطف کردين...وب خودتونه:)

    سلام...عال مثل هميشه... موفق باشيد
    پاسخ

    سلام...محبت دارين شما...همچنين..


    نگران اشک هايم نباش...من خوبم...فقط کمي تو را کم دارم...

    خوشحال ميشم به ثانيه هاي خستم سري بزنيد...

    پاسخ

    چشم...
    آآآآآآآآآآآآآآآه...دلتنگي امانم نمي دهد:(
    پاسخ

    بانوي خودمون چه طوره حالش؟:)
    + ... 

    شما ببخشيد!قابل دونستين ما رو به اسم وبلاگمون لينک کنين!

    اينقد حال و هواي اين جا و نوشته هاتون معطر به ياد ونام شهداست که فک کردم شايد رفتين اون سرزمين بهشتي....

    محتاج و مشتاق دعاهاتون

    ياعلي

    پاسخ

    بازم شرمنده م...خيلي شرمنده م...حواس نمونده برام:(
    + ... 

    سلام

    نميدونم چرا آدرس وب مارو پيدا نميکنين..

    با روزگار دل به روزيم..

    ايشالا بهشت زهرا هم ميرين به زودي زود..

    شما الان مناطق جنگي جنوبيد؟؟؟؟؟؟

    پاسخ

    سلام...معذرت ميخوام واقعن...بازم ميگردم پيداش کنم...مناطق جنگي؟نه:(( چه طور؟
    + ... 

    آخ.........

    پاسخ

    من چرا آدرس وبتونو پيدا نميکنم؟:((ميشه بذارينش واسم لطفا؟
    هيييييييييع:(
    پاسخ

    :(
    اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم...
    سلام خواهري...
    ما که کربلا نرفتيم دلمون خوش به کربلاي ايران...دعا کن امسال هم کربلايي بشيم... :(
    پاسخ

    سلام سيد جون...ايشششالله هر دو تاش روزيت بشه به زودي...


    سلام...

    دلم يهو هواي هويزه رو کرد........

    پاسخ

    سلام آجي جون...اين روحاني تو حال هواي خاصي بود گفتم ازش عکس بگيرم:)تازه اينجا باهامون مصاحبه هم کردن:))ايشالله نزديک عيد ميري...

    بسم رب الزهرا

    سلام عليکم
    خاکريز صبرم به لرزه افتاده است...!!!
    صبر...

    پاسخ

    سلام...ولا يحملها هذا العلم الا اهل البصر و الصبر...:(

    شانه هاي کتاب دعايم از تحمل گناهانم عاجز است سيـــــــد...قلمتون استوار عزيزدلم.فوق العاده بود....ايا ميتوانم بار دگر بر روي خاک هاي رمل و غريب فکه هجا کنم غربت حسين را....؟!

    پاسخ

    ممنون فاطمه جانم...

    سلام

    مي نشينم و يک ماه غبار گرفته را نگاه مي کنم...

    همين جا...درست کنار نفس هايت که هنوز آرامشم مديون همين خس خس هايش هست.....و خيره مي مانم به همان ماه غبار گرفته و حالا با سکوت حرف هايت اشک هايم را دست تو مي سپارم......

    ديگر کتاب دعايم هم مرا پس مي زند...حالا ديگر او هم فهميده که من کم آورده ام.....

    خاکريز صبرم را شکستند ...همين گناهان سنگين........

    نگران اشک هايم نباش...من خوبم فقط کمي تو را کم دارم..........

    اين کابوس هر شب دارد مرا له مي کند...کمي اشک.....چشم هايم به التماس افتاده......

    مي خواهم مسير تو را پيدا کنم ولي بين اين کوچه هاي سرد و بي روح گم شده ام..........مي بيني که....گم شده ام.............

    پاسخ

    سلام...چه کامنتيييييييي:( هيچي برا گفتن ندارم...:( ققط:خدايااااااااااااا..........
    هم بغض من .. بغض بشکن! فردا از آن من و توست.. ما سبز و سفيد و سرخيم .. اين سبز جان من و توست .. بسيار دلنشين بود . موفق و پيروز باشيد اجرتون با سيدالشهدا
    پاسخ

    بسيار ممنون سيدجون...لطف کردي که اومدي...
       1   2      >