سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حرم الشهدا

بغض

مرا همین بس که گوشه ای بایستم...

نگاهت کنم...

اشک بریزم...

گلایه کنم...

بغض کنم...

بغض کنم...

بغض کنم...

.

.

.

.

این روزهای بی مادری را سر سلامتی بگویم به تو...

و همه ی روحم دق کند...

********

مضطرنوشت:**بس است حضرت غریب(علیه السلام)...بس است حضرت تنها(علیه السلام)

یا زهرا (سلام الله علیها)بگو و بلند شو از سر ِ چاه! ببین زهرا (سلام الله علیها) رفتنی شده است...

**هنوز هم احساس خاصی دارم بودنت را...

** پیامبر اکرم صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله فرمود:

ای فاطمه! هر کس بر تو صلوات بفرستد خداوند او را می‏ آمرزد

و در هر جای بهشت که باشم وی را به من ملحق سازد....

**شهدا العفــــــو...


+ äæÔÊå ÔÏå ÏÑ پنج شنبه 91/1/24 ÓÇÚÊ 12:19 عصر ÊæÓØ خادمة الشهدا | نظر


حکایت این روزهایم...


این روزها اهل ِ احساس  ِ پوشالی شده ام...

این روزها تکان های دلم سطحی شده است ...

این روزها روحــــــم خمیده شده است...خمیده؟نه... نه...شکسته شده است...

این روزها روضه ی مـــــادر هم درمانم نمیشود...

این روزها آدم بودن از یادم رفته است...

این روزها...؟!نه ...

ا...ی...ن    ر...و...ز ...ه...ا...

دلتنگ شده ام...باورم نمی شود این دل این چنین بی قرار شده باشد...

این روزها حس ِ حسادتم شدید شده است...

این روزها به هر کربلا رفته ای حسادت میکنم...

به هر زائر اما رضائی...

مــــادرجان...یا زهرا(س)... امشب با تو درد ِ دل هائی دارم...

آه...آه...

فاطمیه نفس کشیدنم هم سخت شده است...

این روزها پریشان شده است نوشته هایم...روحم...حالم...لحظه هایم...

مادرجان...یا زهرا(س)...بلاخره من یه خاکی توی ِ سرم می ریزم...

اما...

...

...

عجیب شده  است حکایتم...

دلم هوائی شده است مادرجان...شفا بده حال و هوای ِ این روزهایم را...

********

مضطرنوشت:** هر جا که صحبت از حرم ِ قشنگش میشود...دل ِ خراب ِ من تنگ ِ حرمش میشود...

**دارم د...ق میکنم...مادرجان مدد

**رفقا دعامون نمیکنید؟؟؟

**شهدا العفــــــو...



+ äæÔÊå ÔÏå ÏÑ شنبه 91/1/19 ÓÇÚÊ 8:2 عصر ÊæÓØ خادمة الشهدا | نظر


اغیثینی یا زهرا(س)

دلم هزار تکه است برای هزار حرف نگفته...

هزار فریاد فرو خورده...

هزار شعر نگفته...هزار راه نرفته...

شیون حرف هایم به زاری  ِ زخم هایم نمیرسد...

اما دلم خوش است که تو میدانی چقدر زخم هایم را پنهان کردم ...

و آرام دست به دیوار گرفتم و برخواستم...

چقدر دردهای ناگفته ام را روی هم ریختم تا ناله زدم:قربان درد دلت بی بی زهرا...

مهربان ای مادر ِ من...مهربان ای مادر ِ من...


******

مضطرنوشت:**اغیثینی یا مولاتی...تو دریای کراماتی...

**مرا در لحظه ی آخر شفاعت کن...شفاعت کن...شفاعت کن...

**بی مادری بد دردی ست...نوشتنت که نمی آید هیچ...نفس کشیدنت هم...

**اوایل در هبوط خویش گرفتار مانده ام...حالا در سقوط خویش حیران...

**شهدا العفـــــــو...


+ äæÔÊå ÔÏå ÏÑ پنج شنبه 91/1/17 ÓÇÚÊ 5:25 عصر ÊæÓØ خادمة الشهدا | نظر


نجوا با مادر

امشب  آنقدر شاعرم تو را...

که فقط روضه ات را کم دارم...

مدتی ست حوالی ِ لحظه هایم بارانی ست...

آخر نمیشود...هر چه هم اشک بریزم...آخرش یک سوزی می ماند توی سینه ام...

که حتی با روضه ات هم...

 هر تکه از ابر یادت قطره ای میشود که سُر میخورد روی گونه هایم...

از کودکی یاد گرفته ام که اشک هائی را که در "مظلومیت علی"ات ...روضه ی "در و دیوار"ت...

"مصیبت های اربابم حسین(ع)" ..."غم های فرزندت مهدی(عج)"...

خون ِ دل خوردن های ِ "سیدعلی"...فراموش کردن های "فرزندان ِ بی قبر و پلاکت"میریزم را...

با دستمال پاک نکنم...تمام ِ بدنم را متبرک کنم با این اشک ها...

آخَر شنیده ام شب اول ِ قبر بدنی که بوی عشق ِبدهد...تکلیفش معلوم است...خربدارش توئی...

مضطرنوشت:**خیمه ی عزای مادر...عطر حرم...لباس مشکی...زیارت حضرت زهرا(س)...آه...آه...دلتنگم...

** قسم به عصــر ظهــورِ ِ فرزندت... لفی خسر ِ الی الابد است... هوایی که در هوای تو نیست مـــادر...

**دلتنگ ِ دلواپسی هایت شده ام...

**ممنونتان میشوم اگر دانه ی ِ صد و یکم تسبیحتان را به نام من بیندازید این روزها...

**شهدا العفــــــو...

 

 

 


+ äæÔÊå ÔÏå ÏÑ دوشنبه 91/1/14 ÓÇÚÊ 1:58 صبح ÊæÓØ خادمة الشهدا | نظر


روش های استدلالی ِ عشق ِ تو

میدانی" روش های استدلالی"  ِ عشق ِ  تو را حتی  به خودم هم نمیتوانم ثابت کنم...

چه برسد به اینکه بخواهم برای دیگری این" فرضیه" را اثبات کنم...

هر جور "محاسبه" اش میکنم  عشقت با "جواب  ِ برآوردی" ِ دل ِ من هم خوانی ندارد...

"شاخص های آماری"  عشقت همیشه فراتر از "توزیع "  ِ "داده"های ِ  "گسسته و پیوسته" ی ِ دل من است...

"توزیع فراوانی " ِ  این عشق برای ِ "تحقیق ِ علمی" ِ "جامعه"ی  ِ دل ما گناهکاران "مطلق" است...

در مدت  ِ اثبات  ِ این "فرض ِ حاکم"حتی  یک نفر هم "نمونه "ای برای  "نسبی " بودن ِ این " قضیه" نداشته است...

"دامنه ی تغییرات" ِ آن؛آنقدر سیر ِ "صعودی" دارد که نمیتوانم بفهممش...

هر چه من با گناه "مدل های" ِ خط خطی ِ نفسم را از "مبدا مختصات"  ِ عشقت دور کرده ام...

باز هم"تعبیر و تفسیر ِ همبستگی" ِ یادت به دادم رسیده است...

گاهی که "پارامتر"های عشقت  را " در منحنی ِ نرمال" ِ ذهنم بررسی میکنم...

"بسط" ِ این عشق را برای تمام  ِ "جامعه"ی  ِ عشاقت بی بدیل می یابم...

از "آزمون های  ِ یک طرفه و دوطرفه" ی  ِ عشقت همیشه سربلند بیرونم آورده ای...

نه اینکه خودم پیروز شده باشم ...نه...بی شک؛ بدون ِ عشقت از "معادله"ی روزگار کیش و مات خواهم شد...

هر وقت"اعتبار ِ قضاوت آماری" ِ  عشقت را برایم "معنی دار" میکنی...عرق شرم بر پیشانی ام مینشیند...

این روزها عجیب حس میکنم که از "معیار"هایت  "ماکزیمم" ِ "انحراف" را پیدا کرده ام...


********

مضطرنوشت:**سنگ ِ صبور ِ دل ِ من..درد ِ دل بسیار است...

**ما را که  به داخل ِ خانه راهی نیست؛همین پشت ِ دَر بگذارید بمانیم...و از خاک ِ این کوچه بر چشم ِ دل بسائیم...

**نشسته باز دلم پشت درب بسته ی آنجا...گرفته باز دلم بهر قبر مخفی زهرا...

**باران که میبارد تو در دل ِ منی...

**شهدا العفــــــو...



 


+ äæÔÊå ÔÏå ÏÑ جمعه 91/1/11 ÓÇÚÊ 6:45 عصر ÊæÓØ خادمة الشهدا | نظر


   1   2      >