يک اربعين گذشت و من پير تر شدم حسين...
تصوير گوياست حرفي ندارم...!
سلام!
با ادامه داستان نسيم و صبا به روزم...
و منتظر حضورت...
سلام...
غرق نعمتم...الحمدالله...حاليم نيست...استغفرالله...
به اميد روزي که تو وب شما اين دلتنگيها کمتر بشه:)
خيلي قشنگ بود...ما را هم دعا کنيد در نجواي شهيدانه تان:)
وباز مثل هميشه با هر بار اومدنم به اينجا بغض ميکنم و ميرم...
من هنوز دلم با "محرم" است!
اربعين!!!
خدايا چه زود من را بي محرم کردي..........
من هنوزززز روضه ميخوام..
حال دلم خوش نيست..
و روحم با ياد شهدا...
منو بدعا
سلام احياشدم وبا يادداشت هاي يك پشت كنكوري به روزم ومثل گذشته منتظرحضورشما
متن قشنگي بود
اربعيــــن تسليت. . . . :(
التماس دعا بانو. . . :(((((((
بسم رب الزهرا
سلام عليکمچقدر دلم بغض ميکند ...
سلام
حالا که غرق اربعين شده ام ميفهمم چقدر اين اربعين ها قلب را سنگين مي کنند....حالا که دارم با اربعينت جان مي دهم....مي فهمم همين اربعين هم براي فدا شدن کافيست......من يک اربعين نگاه مي خواهم......يک اربعين دعا مي خواهم....حسين .....من يک اربعين....نه....هزار اربعين شهادت مي خواهم.....من يک اربعين نه....هزار اربعين شفاعت مي خواهم.....من يک اربعين......نه......هزار اربعين عاشورا مي خواهم......
روز به روز بي تاب تر ميشوم...
ب ي ت ا ب ت ر...
التماس دعا.
به اميد ظهور...يا حسين.