و هر روز لحظه شماري ميکنم
تا دوباره اين جسم خراب را در حسينيه حاج همت ببينم
تا دوباره پاهايم را پر آبله کنم در آفتاب سوزان فکه...
تا دوباره از شرهاني راهي کربلا شوم...
بازهم عالي بود..
هنوز تو در قاب عملم گنجانده نشده اي...سلام....موفق باشيد و پايدار
شهدا شمع محفل دوستانند، شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادي وصولشان "عند ربهم يرزقون" اند و از نفوس مطمئنه اي هستند که مورد خطاب "فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي" پروردگارند.
حضرت امام خميني (ره)
شهدا العفـــــــو...
سلام
من خودم را جا گذاشته ام روي دست خاطرات...و نميدانم شب که مي شود مرا کجا حواله مي دهند که بدجور بي تاب غزل هايت مي شوم......دلم ميخواهد روزي پيش خودم کنار خاطراتت...روي دست هاي زندگي لبخند بزنم...........دلم مي خواهد شانه اي از حرف هاي تو بر سرم کشيده شود...دلم مي خواهد آبي از نگاه تو سيرابم کند........دلم تنگ است هنوز.... مي فهمي؟..........
عالي نوشتيد........