پيام
+
هنوز هم با تو فاصله دارم؛ از زمين تا آسمان.
هنوز هم در برابرت کم ميآورم. هر بار که چشمم به تابلوي سر کوچه ميافتد، انگار تابلو با من حرف ميزند! «کوچه شهيد...» دلم ميلرزد. انگار تمام زمستان به دلم هجوم آورده است! در خودم ميشکنم. همه چيز عوض شد. تو رفتي و من ماندم. ميترسيدم اسير روزمرگيها شوم و شدم، اسير زندگي شوم و شدم، ميترسيدم يک روز، از خودم شرمنده باشم که هستم.

اقاشير حفاظ
90/5/6
خادمة الشهدا
ميدانم اندوهگيني.
ميدانم که ميخواهي بمانم.
ميدانم که ميخواهي فانوس يادت را روشن نگاه دارم...
بايد پرنده بودن را دوباره بياموزم؛ بياموزم و بياموزانم. بايد قصه پرواز را دوباره بخوانم.
قافيه باران
قبلاها به تو نزديك تر بودم اكنون اما...!!!!
خادمة الشهدا
:(