شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ - نشست، زنش کنارش... نميتونست حرف بزنه، زنش آهنربا خواست، به هر جاي بدن که ميزد ميچسبيد، نقطه به نقطه... آه کشيد... من شکستم...// محکم وايساده بود، مادر شهيد بود،پرسيدم: نحوه ي شهادت؟ نشست، خرد شد، گريه کرد. گفت: همه از تشنگي شهيد شدن، پسر من موند تو محاصره، تو سرما يخ زد گريه کرد آه کشيد من شکستم...
نشست، نگاه کرد،فحش داد،لعنت کرد، ناله کرد، گريه کرد. گفت: به جاي درمان،براي اينکه صدامون در نياد، سهميه ترياک دادن...رايگان... آه کشيد... من شکستم...// پيرمرد بود،موهاش مثل برف سفيد، پرسيد: آمار جديد نداري؟ گنگ بودم، گريه کرد.گريه کردم گفت: ميدونم برميگرده، انقدر باحاج خانم زنده ميمونيم تا برگرده. گريه کردم،گريه کرد آه کشيد... من شکستم...
تا ابد...:(
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top