پيام
+
- نشست، زنش کنارش... نميتونست حرف بزنه،
زنش آهنربا خواست، به هر جاي بدن که ميزد ميچسبيد، نقطه به نقطه...
آه کشيد...
من شکستم...//
محکم وايساده بود، مادر شهيد بود،پرسيدم: نحوه ي شهادت؟
نشست، خرد شد، گريه کرد.
گفت: همه از تشنگي شهيد شدن، پسر من موند تو محاصره، تو سرما يخ زد
گريه کرد
آه کشيد
من شکستم...

خادمة الشهدا
92/1/20
خادمة الشهدا
نشست، نگاه کرد،فحش داد،لعنت کرد، ناله کرد، گريه کرد.
گفت: به جاي درمان،براي اينکه صدامون در نياد، سهميه ترياک دادن...رايگان...
آه کشيد...
من شکستم...//
پيرمرد بود،موهاش مثل برف سفيد،
پرسيد: آمار جديد نداري؟
گنگ بودم، گريه کرد.گريه کردم
گفت: ميدونم برميگرده، انقدر باحاج خانم زنده ميمونيم تا برگرده.
گريه کردم،گريه کرد
آه کشيد...
من شکستم...
خادمة الشهدا
.
خادمة الشهدا
:(
خادمة الشهدا
تا ابد...:(
خادمة الشهدا
...
خادمة الشهدا
...