پيام
+
15 روز بود که بيهوش افتاده بود روي تخت. گفتند به هوش اومده خودتون رو برسونيد. با پدرش رفتيم بيمارستان. انگار داشت اشاره مي کرد. تشنه بود. آب که به لبش رسيد حالش عوض شد. شايد ياد تشنگي امام حسين(عليه السلام) افتاده بود. شروع کرد به «يا حسين» گفتن... بعد از 15 روز بيهوشي اين اولين کلمه اي بود که به زبون آورد. هنوز داشت ياحسين مي گفت که شهيد شد... «شهيد حسين قلي پور اسحاق- راوي: مادر شهيد»

محمد تقي خوش خواهش
90/10/23

*قاصدك*
:(((((
خادمة الشهدا
:(
خادمة الشهدا
عجب از ما واماندگان زمينگير....
محمد جواد س
:(
خادمة الشهدا
:(
*آسمان*
يا حسين شهيد :(
...حامل نور ...
ياحسين :((