پيام
+
روبرويش نشستم
مدام دانه هاي تسبيح را روي هم مي انداخت
پرسيدم: چه ذکري ميخوانيد؟
: خيلي صلوات ، نذر دارم. بايد تمامش کنم!
پرسيدم: نذرهايتان برآورده شده؟!
: آري
پرسيدم: چه نذرهايي؟
: يک لحظه که دير مي کند، براي عافيتش صلوات نذر مي کنم!
از زبان ِ همسر ِ يک جانباز..."فداي قلب پر اضطراب و عاشقت"

خاطرات دکتر بالتازار
91/2/19

خادمة الشهدا
...
*آسمان*
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم...