شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ تا حالا به "در مورد ِ خودم "ها دقت کردين؟ . . شمام کمک کنيد لطفن...
اگر يادت بيايد هميشه به اجبار سامع سومي براي حرف هاي نگفتني ما دوتا بود.ديگر فرقي نميکند.../يك روز ميشكافد اين پيله هاي سنگي....از زخم هاي روحم پروانه ميتراود(تبسم بهار)
يه شماره تلفن بهت ميدم كه يكي از قشنگترين جاده هاي منه و هروقت دلتنگ ميشم دلمو روونه ميكنم سمتش...فقط يه قول بده وقتي با اون شماره تماس بگير كه دلت از همه جا گرفته باشه...سلام منم برسوني.... 05112003334(سحربانو)
اينجا سرزمين واژگان واژگون است.... جايي که گنج ، جنگ ميشود.... درمان ، نامرد ميشود.... قهقهه ، هق هق ميشود... اما دزد همان دزد است ...و درد همان درد.... و گرگ همان گرگ... ** مي نويسمــ ... براي مرديــــ.... که چهار گوشهـــ ي ...قلبشـــ... شکسته است(افروز بانو)
هور يعني دختري بي حوصله .. دارد از دنيا و از عقبي گِـــــلِه .. مي زند غُر اي خدا من کيستم؟ .. آدمـــــــم؟ آدم نمايم؟ چيستم؟! .. گه گداري که دلش غمگين شود .. قـــلب ناپاکش اگر سنگين شود .. با شهيدان گفتگويي مي کند .. يا که کـــسب آبرويي مي کند .. هور نامش يادگار باکــــــــري است .. معني هورالعظيم داني که چيست؟ (هور)
امام(ره) به ما آموخت «انتظار تنها در مبارزه است» و «بيداري اسلامي» که امام خامنه اي نويدش را داده اند و ما شاهديم....*** ***باش تا صبح دولتت بدمد//کاين هنوز از نتايج سحر است*** (ميثم)
من يک طلبه هستم ... اين جا ايستاده ام ... با گام هايي استوار ... در ابتداي يک راه پر فراز و نشيب ... با کوله باري از عشق و اميد و توکل بر دوش ... چشم در چشم افق هاي دور دست(محمدعابديني)
عجب عدالتي! من از دل مي نويسم؛ تو با چشم مي خواني، تازه اگر بخواني... اگر... (خادم الحرم)
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَكَ‏، اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ‏، اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي (هاتف)
من نه شاعــــرم نه نويسنـــده! چشمانت خودشان غزل ميسرايند، لبخنـــد هايت خودش واژه ها را به رقــــص درمي آورد...مــــن، فقط از رويشان مينويســـم!(هاله)
در دوراني که افتخار بعضي ها مخالفت با اصل اسلام به اسم روشنفکري است؛ تکليف ما فدا شدن در راه آن است... (راشدخدائي)
خدا را فراموش نکنيم ...خدا هميشه با ماست... در فضاي مجازي و حقيقي و در اعماق دلهايمان.... (قافيه باران)
به حرفهايم مي خندي . . . نه؟ بخند . . . خنده هايت را دوست دارم . . . (غزل صداقت)
من بي‌ارزش‌ترين و نابلدترين و ناکارآمدترين انساني هستم که ميشناسم. اما زمانه مي‌خواهد بداند کجاها بوده ام و چيز ياد گرفته ام. پس بيان مسئوليت‌ها دليلي بر برتري نيست. 1- مربي پرورشي دبستان راهنمايي و دبيرستانهاي مختلف سطح شهر 2- مشاور تربيتي کانون قرآني خاتم الانبياء مشهد 3- مدير داخلي کانون فرهنگي تربيتي مکتب الوحي و ... (هادي قمي)
هميشه ازين روز ميترسيدم اما تو خود خوب ميداني که تنهايي من تمامي ندارد و تو براي دل من آمدني نيستي و اينها همه خواب و خيال و رويايي بيش نبود اگر قرار به آمدني بود تا به امروز آمده بودي و پاياني بودي براي تمام شبهاي بي کسي ام روزهاي سختي را پشت سرگذاشتم و پيش رو دارم اما حال ميدانم که ديگر کسي را ندارم که منتظرش بمانم و دنيا هرروز و هرشب به انتظار تو تمام شود خسته ام خسته ..... (جز تو)
ايمان هيچ بنده اي راستين نمي شود مگر زماني که اعتمادش به آنچه نزد خداست از اعتمادش به آنچه در دست خود دارد بيشتر باشد.... شرح نهج البلاغه،ج 19،ص 216 (عشوري مقدم)
روستاي حاجي آباد زرين نگين سبزي در دل كوير مركزي ايران است.وجود نخل هاي زيبا و سربلند،چشم مسافرين متعجبي را كه انتظار ديدن چنين چشم اندازي را در اين گوشه از خاك زرخيز ايران ندارند، به شگفتي وا مي دارد... حاجي آباد زرين در سال 1370 از شهرستان نايين و استان اصفهان جدا شد و از آن تاريخ به بعد از توابع شهرستان اردكان و استان يزد به شمار مي رود. (ذره بين زنده)
ياران شتاب کنيد، قافله در راه است مي گويند گنهکاران را نمي پذيرند، آري! گناهکاران را در اين قافله راهي نيست اما پشيمانان را مي پذيرند اي دل! تو چه مي کني؟ مي ماني يا مي روي...؟ (شهيد سيد مرتضي آويني) (ثانيه ها)
شيطان، مثل يک حبه قند است گاهي مي افتد توي فنجان دل ما حل مي شود آرام آرام، بي آنکه اصلاً ما بفهميم و روحمان سر مي کشد آن را آن چاي شيرين را، شيطان زهرآگين ديرين را، آن وقت او خون مي شود در خانه تن، مي چرخد و مي گردد و مي ماند آنجا، او مي شود من(مسافري از...)
ظلمت نفسي ....(کميل)
هنر امروز «حديث نفس» است و هنرمندان گرفتار خودشان. به فرموده حافظ: «تو خود حجاب خودي، حافظ از ميان برخيز.» سعي كردم كه «خودم» را از ميان بردارم، تا هرچه هست خدا باشد، البته آنچه كه انسان مي‌نويسد هميشه تراوشات دروني خود اوست ... اما اگر انسان خود را در خدا فاني كند، آن‌گاه اين خداست كه در آثار او جلوه‌گر مي‌شود... شهيد سيد مرتضے آوينے (سيدمرتضي)
منـ...همچنانـ...غمناکمـ...* اين وبلاگ شامل دِلنوشته هاي خودمه دمت داغ که مي خونيشون و نظر مي دي (عليرضاخان)
من دلم مي خواهـــــد ... ساعتي غرق درونم بـــــاشم!!! عـــــاري از عاطفه ها ... تهي از موج و ســـراب ... دورتر از رفقـا ... خالي از هـرچــه فــــــــــراق!!! من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهي که بلغزد بر من ... من دل تنگ خودم گشتم و بس (نشريه حضور)
ذکر تعجيل فرج رمز نجات بشر است ما بر آنيم که اين ذکر جهاني بشود (سرفراز باشي ميهن من)
من كيم؟ چه عرض كنم... شرمنده، نمي‏دونم... يعني درست نمي‏دونم... خودم هم توش موندم، حالا براي شما چي بيام بگم. بله؟... از دوستان تقاضا دارم موضوعات کاربري و فني خود را با ايميل parsibloghelp (-at-) yahoo (-dot-) com مطرح بفرماييد تا امکان پيگيري مناسب فراهم باشد. (مهندس فخري)
مبادا حرکت انقلابى جورى باشد که بتوانند تهمت افراطى‌گرى به او بزنند. از افراط و تفريط بايستى پرهيز کرد. جوانهاى انقلابى بدانند ، همان طور که کناره‌ گيرى و سکوت و بى‌تفاوتى ضربه ميزند، زياده‌ روى هم ضربه ميزند ، مراقب باشيد زياده‌ روى نشود. امام خامنه اي (اخراجي)
تا عطر زلـف يار در آبادي من است.. هر لب که خنده اي کند از شادي من است (ياسيدالکريم)
دلي دارم بي تاب... (تشنه)
قدري خواب آور، از جنس بي خيالي... در حلق ِ خستگي هايم بريز... شايد آرامشي شد، بر بي قراري ِافکارم... (*زهرا)
ميــان مــا و رسيــدن " يــک قـــدم " هـــزار فــرسنگ است. بـه سنگــر غــريبــانهء شهــدا خــوش آمــديـد. جنــگ نــه ! امــا دفــاع زيبــاست . ايــن وبــلاگ ، بــرگِ سبــزي است ، تقــديم بــه شهــداي عزيـــز در دنـياي مجازي . باشــدکــه دستمــان را در جـادهء لغـزندهء ايـــن دنـيا بگيــرند. و شفيع مـــان در قيــامت بــاشنــد.... (خادمة الشهدا)
يک روزي بچه بود و آرزو مي کرد که هيچ وقت بزرگ نشود و گردالي آبي رنگ ميان منظومه شمسي هنوز روي مدار تکراري اش مي چرخيد.... ( polly)
اينجا همه هر لحظه ميپرسند :« حالت چطور است ؟» اما کسي يک بار از من نپرسيد :«بالت ... » قيصر امين پور ...(قاصدکي به رنگ ِ آسمان)
هاجر زماني متولد 5 آبان 1365 شهر قم. دانش آموخته فناوري اطلاعات اما در حال حاضر نويسنده کودک و نوجوان. اولين و فعلا آخرين کتابم با نام «هلوي شکمو و مهماني کرم ها» در سال 1389 توسط انتشارات عمو علوي به چاپ رسيد
از سه سال قبل دبير تحريريه «جوانه غذا» ضميمه کودک مجله غذا و چند ماهي هم هست دبير بخش داستان مجله نوجوان «باران» هستم. به عنوان نويسنده با مجله هاي کودک و نوجوان و گه گاه بزرگسال همکاري کردم. مجله هايي مثل باران، سلام بچه ها، انتظار نوجوان، ياران امين، مليکا، پوپک، مه يار و ...(لعل سلسبيل)
يادمان باشد : وقتي کسي را به خودمان وابسته کرديم در برابرش مسئوليم … در برابر اشکهايش ؛ شکستن غرورش ، لحظه هاي شکستنش در تنهايي و لحظه هاي بي قراريش …. واگر يادمان برود ! در جايي ديگر سرنوشت يادمان خواهد آورد ، واين بار ما خود فراموش خواهيم شد … (قاصدکانه)
اينـــــــــــــــجا تـــــــــــــــــا آســـــــمـــان فاصــ ـــله اي نيـــــــــســــــــتـــــــــــــــ! (به نام او)
هو... *اينجا قلمرو پرواز قاصدک و شاپرک است تا درآن خاطرات و دغدغه هايشان را به پرواز در آورند* *اللّهم صَلّ علي مُحمّد و آلِ مُحمد وَ عجّل فَرجَهم*(قاصدک و شاپرک)
دلم قرص است تا وقتي تو هستي من تنهاترين نيستم.دلم قرص است تا وقتي تو هستي من شانه اي براي گريستن دارم. دلم قرص است...که هنوز به تــو فکر مي کنم...(ساحل مهرباني)
قول داده ام... گاهـــــــي هر از گاهـــــي فانـــــوس يادت را ميان اين کوچه هاي بي چراغ و بي چلچلـــــــه، روشن کنم خيالت راحــــــت! من همان منـــــم؛ هنوز هم در اين شبهاي بي خواب و بي خاطـــــره، ميان اين کوچه هاي تاريک پرسه ميزنم! اما به هيچ ستاره‌ي ديگري سلام نخواهــــــم کرد(نگين خانوم)
و آينه ام تا که از موج محنت روزگار پر غبار شد...دلم به ماه گرفتار و غصه دار شد...!(افسون زمانه)
اگر پياده هم شدي سفر کن.. در ماندن ميپوسي...(هلوع)
و تو حسن تعليل دلم ميشوي و قلمم قرباني دلم ميشود(ايموليت)
آنقدر زمين خورده ام که بدانم براي برخاستن نه دستي از برون که همـتي از درون لازم است ... حالا اما نمي خواهم برخيزم .... مي خواهم اندکي بياسايم فردا برمي خيزم.... وقتي که فهميده باشم چرا زمين خورده ام ... (لاله)
خدا آن حس زيبائيست که در تاريکي صحرا ، زماني که هراس مرگ ميدزدد سکوتت را ، يکي آهسته مي گويد ، کنارت هستم اي تنها ، و دل آرام مي گيرد . . .(فائزه)
نــامــه‌هــات را بــي‌نشــانــي، بــه بــاد بــده! مــي‌رســانــد! خــانــه‌ام بــر بــاد اســت . . . (متي)
اگر خنده را فلج کني ، گريه را نيز فلج کرده اي! تنها کسي که مي تواند خوب بخندد مي تواند خوب بگريد و اگر مي تواني خوب بخندي و خوب گريه کني، زنده اي! ..... (سارا بانو-قيچي)
شهيد علمدار:به دوستان و برادران عزيزم وصيت مي کنم کاري نکنند که صداي غربت فرزند فاطمه ( س ) ( مقام معظم رهبري ) را که همان ناله غريبانه فاطمه ( س ) خواهد بود به گوش برسد(دوستدار شهيد علمدار)
در بند آن نه ايم که دشنام يا دعاست... يادش بخير هر که ز ما ياد مي کند... (ناگفته هاي قلم)
اگه ميدونستم اينجا استفاده ميشود، درباره من رو نمينوشتم. تازه دو هفته است عوضش کردم :)
http://oujevirani1del.parsiblog.com/Feeds/7384489/
خانوم صداقت ممنون از همراهيت:)
جناب قمي خدا ب توفيقاتتون اضافه کنه ايشالله...نشد همه شو بذارم معذرت ميخوام...
polly
وااااااااااي منم بودمممممم :دي... ممنونم غزل :دي
ممنون. دعا بفرماييد خدا بهم توفيق خدمت گذاري به دينش رو بده.//کاش هيچيشو نميگذاشتيد. آخه ريا ميشه :)
بله پولي خانوم:)/خواهش ميکنم جناب قمي...خودتون اولش گفتين ک ن برتري هس ن ريا...الگوبرداريه بيشتر برا ما...
خواهش ميکنم خانم خادمه .. :)/خواهشات پو : دي
بانويي اهل خانه و درس(پرواز بانو)
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top