شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ زمستون بود و نزديک عمليات خيبر. شب که اومد خونه ، اول به چشماش نگاه کردم ، سرخ سرخ بود. داد ميزد که چند شبه خواب به اين چشمها نيومده.بلند شدم سفره رو بيارم،نذاشت.
گفت: امشب نوبت منه،امشب بايد از خجالتت در بيام.
گفتم:تو بعداين همه وقت خسته و کوفته اومدي.نذاشت حرفم تموم بشه،بلند شد و غذارو آورد. بعدش غذاي مهدي رو با حوصله بهش دادو سفره رو جمع کرد. "شهيد همت به روايت ِ همسر"
.
.
سفره ناهارمون تو مقرّ ادامه...

خطا در آدرس عکس
نسيم خانوم تحويل بگير/مسوول ِ تدارکات ِ مقر
همه چي بكنار...اوني كه اون وسطه خعلي باحاله يني
پوتين و ي دسته گل..ي روز لاله طبيعي گذاشتن بچه ها..من مخالف ِ چيدن ِ لاله ها بودم بنابراين مصنوعي گذاشتم
اينجا کجاست خادمه :ا
اردو راهيان ِ نور..کرخه
بابا مسئول...بابا خلاقيت...بابا دكوراسيون...بابا طرفدار محيط زيست...يني همه چي تمامي
خيلي قشنگه ولي جمعيت تون اينقدر کم بود؟ :ا
خواهش ميکنم...آيکن ِ سر خم کردن جلو حضاري ک دارن سوت و کف ميزنن
آها...جوگيري رو يادم رف اضافه كنم
آيکن ِ شکسته نفسي و اينا
ي همچين آدميم من
ميشناسمت خادمه
هنو خيلي مونده تا منو بشناسي
خيال كردي
خانوم ثانيه ها آره ديگه همينقد بوديم..تازه شم هر روز نزديک ِ هزار نفر رو ساپورت ميکرديم
آرزو بر جوانان عيب نيست
خبرنداريا...ما پير شديم رف ...
خادمه منم دلم راهيان خواس
آهان اين سفره مخصوص مسئول پسئولاست پس
مامان بزرگ دندوناتم مصنوعيه؟/منم دلم ميخواد اون روزا رو...خيلي دلم ميخواد..
سفره ِ خادماس خواهري...مسوولمون کجا بود:|/خدائيش من برا هزار نفر چ جوري ي همچين سفره يا بچينم؟:|
بيا ببين...خادمه شاپرك يبار رفته من هنو نرفتم
تو کلن راهيان نرفتي يني؟ اي بابا...
همينه راه و رسم شهادت...با خلق خدا مهربان باشي انتهاي اين مسير شهادت است...! باور نميکني بيازماي.
هميشه از کامنتاي ِ بسيار عاليتون ممنون ميشم جناب ِ پيام رهائي...
همون ديگه خودتونو حسابي تحويل گرفتينا نوش جان
نه ...دس رو دلم نذار
ناهار و شاممون سفره همينجوري بود ..صبحونه هم ک اصن فرصت نميشد بخوريم/اي واي اي واي...الهي ب حق عمه سادات روزيت بشه همين امسال...
ممنون سرکار خانم خادم الشهداء دعا کنيد براي خدا بنويسم نه براي خودم....سپاس.
انشــــــــــــــــــاللــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
انشالله شهادتتون رقم بخوره...
خادمه مستجاب الدعوه اي؟: )
خوبه باز شما نهار فرصت ميکردين بخورين
رياءً عندالله/آره خب فرصت ميداديم ب خودمون
يني چي؟:‌)
يني مستجاب الدعوه هسمو و ريا نزد خدا باشه و اينا
شوخي کردما..شايعه نشو يهو ملت بريزين چادرمو برا تبرک تيکه پاره کنن ببرن با خودشون
فطرس .
چه با سليقه ... نامرد تنها تنها ميري جهادي؟
ميگم جوگيري ميگي نه با رگه هايي از خود شيفتگي
آفرين شما ميتونين
ممنون فطرس خانوم..ايشالله سري ِ بعد در جوار ِ شما خوبان/قاصدک خانوم اعتماد ب نفسه اين جوگيري نيس ک
نچ نچ...هموني كه گفتم
همين شماها هسين ک مجبور ميکنين جوونا برن فرار مغزها شن
هميني كه هَ
مرگ بر ضد ِ ولايت فقيه
بيش باد...همين شماهاافراطيونين زود جوونا رو طرد ميكنين و انگ ميزنين ديگه
راستي شما چقد بودجه دارينا
ما دولت ِ اعتدال داريم آقاااااا..مرگ بر افراط و تفريط
روحاني مچكريم
بح بح
نترسيد نترسيد ما همه با هم هسيم/بح بح ٌعليک خانوم ثانيه ها
آشوبگر کارت دانشجوييت کو
ثانيه ها
اوووه چ خوشگل
اي کاش قاشق يه بار مصرف اختراع نميشد!
چ مايه دار!
نسيم♥
چه امکااااااااااااااااناتي!!!!مرفين بي درد!!!!!سالاد و دوغم داشتيد؟! مطمئني اردو جهادي بود؟؟؟؟:|
نسيم♥
اصا ظرف يه بار مصرفاتون گواهي م.ب بودنتونه!!!ما تو استيل غذا ميخورديم..:|
جهادي نبوده که اين!! راهيان نور بوده! راهيان نورم مجبورن تميز باشن چون زائر مياد ميره
نسيم♥
ايــــــــــــــــــــــــــــول ساقي جونم! خادمه حالت جا اومد!؟شمام اگه مجبورنبوديد تميز نميکرديد
چش ِ ديدن ِ ي خادم ِ مرتب رو ندارين؟ساقي خانوم تو وطل شبانه روز هزار تا زائر داشتيم...از اين بيشتر؟تازه شم روزي سه ساعا ميخوابيديم همه ش...اصنم مجبور نبوديم تميز باشيم:|/جناب ِ خدائي با ظروف يکبار مصرف مشکل دارين؟:|/نسيم خانوم من عکساي ِ اردو جهاديمم گذشاتم تميزي شر ط ِ اول ِ خادميمون بود
بابا خادم نگفتي کارت دانشجويي کو
مرگ بر نوشابه!
چي بود نهار؟
ممنون خانوم ثانيه ها/فک کنم مرغ بود دقيق يادم نيس../بعد غذا هر نوع نوشيدني ممنوع!
چون نوشابش زرده عيبي نداره غذا مرغ باشه!
دوغ هم هستا
* زير اون يبار مصرفا چيه ؟! نوشابه نع ما هم رفتيم شلمچه انقد بهمون نوشابه دادن مريض شدم
سايه افتاده چيزي زيرش نيس ک فرزندم
تشنه...
دلمون هوايي...
* حالا چون شما ميگي قبول عمه خادمه خااااااانوم
آفرين برادرزاده ِ خوبم/هيع خانوم ِ تشنه...
مهربون شدي
* مهربون بودم كه من به اين حالت ميگم ژكوند
همون...تو اصن بهت نمياد آدم شي
* آره خب من اصولا فرشتم گفتم يه امشب شما زمينيا يه حالي بكنيد
فرشته بايد بر آدم سجده کنه..يالا بر من سجده کن
* عزرائيل اصولا جون ميگيره
اول سجده کن
* خب شما پدر بزگواربشريمون حضرت آدم را بياريد چشم
شما ب نسلش سجده نميکني اونوخ ميخواي ب خودش سجده کني؟
* شما خودت گفتي آدم و نكته قابل ذكر اينجاست كه بنده بر ايشون سجده كردم كه فرشته شدم ديگه وگرنه خدانكرده الان در جناح مخالف مي بودم
يني اينقد ب خودت مطمئني ک در جناح ِ مخالف نيسي؟شيطان هم همين فکرا رو کردا
* بعله مطمئنيم چون مادرمان از كودكي تا به حال فرموده ما دست شيطان را از پشت چهار قفله كرده ايم
اوه اوه...پناه بر خدا..اليااااااااااااس
* تازه بعضا برادرمان مي گويد براي ابليس كلاس فوق العاده گذاشته ايم
آيکن ِ دکترطاها و پير بابا:پي
* کميل *
چقدر منظم ! اما نمي دونم چرا هر جاي ايران که مي ريم هميشه با بي نظمي بي نظمان مواجه هستيم ! ، اصلا کسي تو مقرتون مي اومد ؟
* دكتر طاها و پير بابا كيه ؟! معرف حضور من نيستن
جناب کميل عرض کردم ک نزديک ِ هزار نفر تو طول ِ روز زائر داشتيم...نظم ِ سفره اشتهاي ِ بچه ها رو باز ميکرد...هرچقدرم ک خسته بوديم سفره رو بايد مرتب ميچيديم/فلم ِ اغما رو نميديدي؟
چه سفره مرتبي داريد!!
سفره ِ شهداس
* اهل تلويزيون نيستم اما يه قسمتش فك كنم ديدم و معرف حضورم هستن
قبول باشه انشالله.
ممنون جناب ِ ب زنگ ِ نيلي..مورد ِ قبول ِ صاحباش.../قاصدک خانوم منم خيلي وخته تي وي نميبينم..مربوط شيش هف سال قبله اين فيلم
انشالله
* کميل *
احتمالا بايد آبادني ، کرخه اي جايي باشه ، پادگان دژ هم چون دست ارتش هست خيلي منظمه
راستي ورودتون رو خير ِ مقدم ميگم ب جمع ِ پارسي بلاگي ها جناب ب رنگ نيلي...
* يني بعد اينهمه سخنان گهربار من همه اينا به پاي قاصدك نوشته شد شاپركم عمه جان شاپرك ، ستاره رو توجه بفرماييد
نظم مربوط ميشه ب خود ِ خادما..دژ هم رفتيم ي دوره..خيلي مرتب کرديم اونجا رو هم
اوووووووووووه..چ فرقي ميکنه حالا؟مگه تو و شاپرکي دارين؟
* منو شاپرك كه باهم اين حرفا رو نداريم اما با قاصدك چرا زمين تا آسمون توفيره
کلن خوابما
* منم سعي در خواب آلودگي بيشتر شما دارم
تشکر از لطف شما. انشالله منتظر راهنمايي هاي دوستان هستم.
* کميل *
صد البته ! دژ رو سال 89 که شما مرتب نکرده بودين ؟
از صب ِ کله سحر پاشده باشيو تا الان نخوابيده باشي همين ميشه وضعت برادرزاده/انشالله ک موفق باشين و ماجور جناب ب رنگ نيلي...
ممنونم.
خير ما چن سال بعد اومديم دژ...شهيد رحيمي سال89پرکشيدن؟
* من بعد نماز صبح تا به حال بيدارم و اين وضع و ندارم ( آيكن لگدبه ريا )
شما اکس مصرف ميکني ک اينجوري نيرو داري
* اگه اينجور باشه پ 19 ساله كه معتادم
آيکن ِ گشت ارشاد و انتقال ِ شما ب زندان ِ اوين
* آخجون ، ميشه دور ميدونم بگردونين
دور شهر ميگردونيمت و ب عوان ِ مفسد في الارض مضحکه ِ عام و خاص ميشي
* مفسر في الارض و السماء
* از اين دست بندها هم بزنين
* کميل *
شهيد رحيمي مگه اسفند 90 پر نکشيد ؟ فکر کنم همون موقع بود
يادم نيست اصلن..شايد..روحش شاد...يهوئي يادش افتادم...
معروفون في الزندان
چرا مجبور بوديد تميز باشيد! من ميدووووووووووووووونم
وا!ن هيکشي ما رو مجبور نميکرد...خودمون خودمونو موظف ميديديم در قبال ِ کارمون..تازه شم تو اتاق خادما ک زائرا نميومدن..ميتونسيم اينقد ب فضاي ِ اتاق اهميت نديم:|
چرا چرا مجبور بوديد
اي باباااا...همين شماهائين ک ذوق ِ تميزي رو در آدم کور ميکنيد
مث شماهاييم
مرگ بر آمريکا
يادش بخير طلائيه !
انشالله مجدد روزيتون...
نسيم♥
همچنين روزي من
انشالله..انشالله قسمت باشه تو راهيان زيارتت کنم
نسيم♥
من بيام اتاقتونو شلخته ميکنمااا
من خودم اساااااسي درستت ميکنم
نسيم♥
نچ...نميتوني
نسيم♥
انقد نياربالافيدو....فيدمو ميارم بالاهاااا:|
دوس دارم
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید
vertical_align_top