پيام
+
سر اسب را کج کرده بود و بي صدا از فاصله دو سپاه گذشته بود
فکر کرده بود خيلي خوب اگر پيش برود
مي بخشندش و مي گذارند با بقيه هفتاد و دو نفر بجنگد...
وقتي هم گفتند:"خوش آمدي!پياده شو و بيا نزديک!"
نتوانست.
ياد اين افتاد که آب را خودش سه روز پيش رويشان بسته.
گفت:"سواره مي مانم تا کشته شوم."
مي خواست چشم تو چشم نشوند.
اصلا حساب اين را نکرده بود
که بيايند سرش را بگيرند روي زانو...

*آسمان*
92/9/7

خادمة الشهدا
خونهاي پيشاني اش را پاک کنند.
باز دلشان راضي نشود،
دستمال خودشان را ببندند دور سرش.
در خواب هم نمي ديد بهش بگويند:
"آزاد مرد!مادرت چه اسم خوبي رويت گذاشت."
خادمة الشهدا
حرّ بن يزيد ِ رياحي...
*قاصدک و شاپرک*
:'(
قافيه باران
:(
به رنگ نيلي
: (
پيام رهايي
ضريح ت نيز با ابهت ست مثل شهادت ت و مثل صلابت خواهرت و مثل شجاعت عباس ت مثل مقام امامت سجادت...درود بيکران بر خاکِ سرزمين پر از سطوت و پاکي کرببلاي ت.
خادمة الشهدا
ضريح ِ جديدشو قبل نصب ديدم فقط...کاش روزيمون بشه بريم کربلا ضريحي ک نصب کردن رو ببينيم...گرچه من قاب ِ بهشتم همون ضريح ِ قبليه...
پيام رهايي
ضريح حسين هر کجا باشد و هر کجا درست شده باشد با ابهت و داراي کمالات ست مگر نه اينکه اين را از نام ارباب اخذ ميکند....و البته مزار حضرت سيدالشهدا بي ضريح ابهت ش اندازه ش بي حدست..چرا که بدون ضريح با يک حجاب کمتر رخ به آستان مولا سائيدن لذتي ديگر دارد ...آيا ماجراي مقطع الاعضاي شط فرات را نشنيده اي حسين ميبوسيد ...
پيام رهايي
راوي گويد از دور فکر کردم حسين کنار علقمه پاره هاي قرآن پيدا کرده و ميبوسد و نزديکتر رفتم ديدم بازمانده ي اعضاي سپهسالار کاروان عشق ابالفضل ست.:'( .:'( .:'( .:'( .:'( .:'( .:'( .:'(
پيام رهايي
روضه ي مکشوف خوندن را دوس ندارم ولي دلم شکست در تنهايي عمه جانم حضرت زينب.....:'( که بعد از چند روز به تنهايي ميان بدترين مردان سفر خواهد کرد و به شهر پدر کوفه ميرود شايد در دل اميدي دارد و در اونجا نيز تنهاتر خواهد شد...دل زينب چقدر اين روزها خوش ست که با برادر ش حسين است ولي امان از دل زينب ....بميرم براشون برا ي بعد از صبح يازدهم سال 61 هجري :'(