پيام

خادمة الشهدا
92/9/16

+ از آن روزهايي که دلت مي خواهد بپيچي توي خودت و هيچ صدايي نباشد؛ از آن روزهايي که دلت مي خواهد...ساعتها بايستي دم پنجره و زل بزني به فواره روي چمنها و فکر کني که چقدر دلت مي خواهد بين اين آدمها؛در هجوم انبوه نگاهها و ترسها و سوالها نباشي و هيچ صدايي نباشد ؛از آن روزهايي که دلت مي خواهد بلند بلند گريه کني..آنقدر که خسته شوي کرخ شوي و خوابت ببرد و هيچ صدايي نباشد...

غزل صداقت 92/9/18

از آن روزهايي که دلت مي خواهد بلند بلند گريه کني آنقدر که خسته شوي کرخ شوي و خوابت ببرد و هيچ صدايي نباشد؛ از آن روزهايي که دلت مي خواهد تنها باشي و کسي در حوالي احوال ِ دلت نباشد... .

حس ِ درس خوندن هم ندارم حتي...

از آن روزهايي که دلت ميخواهد آسمان ببارد تا کسي نفهمد خيسي صورت تو براي چيست...

همه هم درديم ک:|

برو هيئت.....

قهرن بام...

به زور برو منت کشي...