پيام
+
دکتر بي اختيار جلوي ِ پاي ِ مرد بلند شد. . .
_بفرماائيد بنشينيد
سر ِ ارميا پاائين آمدچشمانش با مکثي طولاني بسته شد.مثل يک تشکر بود.به تنها کاغذ ِ درون پرونده خيره شد
دکتر پرونده را بست و به ارميا نگاه کرد
_آقاي ارميا درست گفتم؟حالتان چه طور است؟
_اين وظيفه ِ شماست که بگوئي حالم چه طور است و گرنه من همانجا هم گفتم نه خوب نه بد...
_خوب شماا دوستي را ااز دست داده ايد خيلي به شما نزديک بود نه؟

باران اشک
93/2/12
خادمة الشهدا
_مصطفا!نه!اصلا به من نزديک نبود اگر نزديک بود که من الان اينجا نبودم؛من هم شهيد شده بودم.مصطفاا کجا؟و من کجاا؟او يک مرد ي بزرگ بود.البته من هم بزرگ ميشوم..._ببخشيد وسط ِ حرفتان مي آيم اما خود ِ اين بزرگ شدن خيلي خوب است.ما به ااين حالت اميدوارکننده ميگوئيم..._شما هم ببخشيد من وسط ِ حرفتان مي آيم من بزرگ ميشدم مثل يک ناخن مرا کند و رفت...دکتر بغضش را نيمه کاره خورد..._
خادمة الشهدا
_پس بنويسم شهيد خيلي هم به شما نزديک نبود._نه ننويسيد!نزديک بود؛خيلي هم نزديک بوديک متر بيشتر فاصله نداشتبنويسيد سعادت نداشته بنويسيد شانس نداشته!!مساله يک مساله ساده احتمال نيست؛و گرنه هم او بايد ميرفت هم من...يک متر که فاصله اي نيست...بنويسيد ارميا معمر آدم نيست.ناخن است.بايد گرفتش بايد کوتاهش کرد.بنويسيد هنوز هم آدم نشده وگرنه من که تازه نمازم تمام شده بود..
خادمة الشهدا
.
خادمة الشهدا
.
«سيدمرتضي»
من وقتي شروع به خوندنش کردم کمتر از دو روز تمومش کردم...خيلي جذاب بود
خادمة الشهدا
بله..رمان ِ خيلي خوبيه...:)
*بنت فاطمه*اظهر
اسم کتابش چيه خواهري؟
خادمة الشهدا
ارميا,نخوندي؟نوشته رضا اميرخاني...بي وتن هم دنباله ِ ارمياس:)
قافيه باران
جناب شريفي دوروز!!!! من يه نصف روز تمومش کردم:)
خادمة الشهدا
من مسير ِ تهران قم تو اتوبوس تمومش کردم:دي رکورد زدما:دي
*بنت فاطمه*اظهر
نه نخوندمش.بزارش حرم خانوم بيام برش دارم بخونم:)
خادمة الشهدا
خسه نباشي خواهري:دي نصف ِ عمرت بر فناس:دي
*بنت فاطمه*اظهر
زنده باشي:D خيلي خوندنش مهم نيست ...خواندن کتاب دلشون مهم تره.بعله...
خادمة الشهدا
بابا رهرو ِ راه ِ شهدا؛بابا اخلاص؛بابا کار درس:دي
*بنت فاطمه*اظهر
با مني؟!!برو توبه کن خواهر مارو چه به اين حرفها...:D
*بنت فاطمه*اظهر
ما جارو کش راهشون هم نيستيم:(
خادمة الشهدا
بدم استخبارات دستگيرت کنه اصن؟:دي
*بنت فاطمه*اظهر
نه مارو بچه هاي بالا دستگير کردن.فعلا تو حبس آسمونيم:)
خادمة الشهدا
باباا نوربالا؛بابا فرشته؛بابا حوري:دي
*بنت فاطمه*اظهر
:D
خادمة الشهدا
:)
تسنيم بانو
يعني در حدي خل شدم که با اين پستت هم گريمم گرف:|
خادمة الشهدا
اين فيده!اگه گريه ت گرف تازه داري آدم ميشي:دي
«سيدمرتضي»
ماشاالله...طي المطالعه داشتيد انگار :) مثل طي الارض
خادمة الشهدا
آخه کتاب ِ خيلي جذابي بود:)
«سيدمرتضي»
باز هم توي 2 ساعت خارق العاده است...ماشاالله... :)
خادمة الشهدا
:)
تسنيم بانو
همون حالا:|
همرنگ دريا
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخي ارميا... خيلي دوستش دارم ولي از بيوتن منتــــــــــــــــــــنفرم....:(
همرنگ دريا
من اول بيوتنو خوندم بعد ارميا رو :D
خادمة الشهدا
بي وتن هم زيباس...
همرنگ دريا
نههههههههههههههههههههههه
.: ام فاطمه :.
کتاباشونو دوست دارم
*پوريا*
من عاشق بيوتن هستم، به علايق يکديگر احترام بگذاريد :-)
همرنگ دريا
ارميا رو چند ساعته خوندم ولي بيوتنو يک سال طول کشيد تا بخونشم!!!!
*پوريا*
من بيوتن رو در عرض چهار روز به گمانم خوندم
||عليرضا خان||
يروزه خوندم شخصيت ارميا واقعا همون انسان ترازي هست که پسرا بايد برن دنبالش ....
پلاكهاي رقصان
ارميا...واي...ارميا...ماهي بي دست و پاي حلال گوشت...يادش بخير با چه حالي ميخوندمش
خادمة الشهدا
بله:)