• وبلاگ : حرم الشهدا
  • يادداشت : از صفر تا بي نهايت
  • نظرات : 0 خصوصي ، 26 عمومي
  • پارسي يار : 6 علاقه ، 9 نظر
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم...
    سلااااااااااااام...
    قشنگ بود... :)
    ما رو دعا کن...يادت نره ها... .
    پاسخ

    سلام بر بانوي آسماني خودمان:)کيف حالکم؟:))قشنگيش به خاطر نام شهداست و نظر لطف شما:)شما که زير بارون دعامون کردي...که....:دي:دي ايشالله به حق خون شهدا حاجت روا بشي ...ياعلي مدد
    ولي من هستم...من شش ماهه که دارم مي ميرم از دلتنگي
    روزاي اول که واويلا بود نميشد شب بشه ومن بي گريه خوابم ببره
    آدمي که نرفته نمي دونه چيه فقط گريه مي کنه که بره
    کسي که رفته ديگه نمي تونه اون صحنه هاي قشنگ رو با چيز ديگه اي جبران کنه...هي دلش مي سوزه...هي مي ميره از دلتنگي...

    پاسخ

    ايشالله به حق حضرت زهرا(س)زود راهي بشي باز:)دلتنگ اين جور جاها شدن خيلي ارزش داره...قدر خودتو بدون:)
    دقيقا...مثلا در عرض يه دقيقه همه چي واسه رفتن آماده بشه اونم در وضعيتي که اصن فکرشو هم نمي کردي
    بارون بياد...هم از چشات هم از آسمون خدا
    انگاري تموم رحمتش کامل شده برات

    اون وقت پابرهنه تو صحن راه بري و دعاي فرج بخوني...
    اين لحظه هايي که ديدم رو با چ چيزي مي تونم جبران کنم؟؟؟
    مگه ميشه دلتنگ نبود؟
    پاسخ

    راستي منم تو کاظمين بودم بارون اومد...خيلي زيبا بود...اسمت تو ليست قرعه کشي نباشه...حتي تو ليست ذخيره ها هم نباشه...چشماتو وا کني ببيني دعوتت کردن اونم نميشه ي شعبان...ولي من دلتنگ نيستم...:)
    مخصوصا که بهترين لحظه ها رو اونجا گذرونده باشي...
    مثلا زير بارون تو سحن خالي کاظمين قدم بزني...يا موقع سال تحويل تو بين الحرمين باشي...

    پاسخ

    و مخصوصا اگر دعوت شده باشي بي مقدمه و عجيب...بارون بياد اما نه از آسمون...از چشمايي که مبهوت عظمتش شدن...تنها دعايي که تو اين ده روز خونده باشي دعاي فرج باشه...اشک بريزي و بخوني...:(
    دلتنگ نباشن واسه سالارمون؟
    دل سياه من دنبال يه جاست...يه گوشه...
    پيش مولاش...
    دلتنگ اونجام
    پاسخ

    :( نجف...ايوان طلا...مسجد کوفه...بين الحرمين...کربلا...حرم ساقي...حرم ارباب...تل زينبيه...سامرا...کاظمين...و دلي که مونده هنوز تو غروباي اونجا...گاهي بايد از دلتنگي فرياد زد...گاهي سکوت کرد...و گاهي....:(

    بسم رب الزهرا

    آيا ميشود در سجدهاي شبانه در سنگرتان براي ما هم دعا کنيد...
    آيا ميشود براي من رو سياه کمي طعام معرفت جدا کنيد...

    آنقدر دلم هوايتان را کرده که ز پس پنجره ها خدا خدا ميکنم که باز هم ...

    ببخشيد مرا که سه نقطه هايم شما را آزارد، ولي مثل هميشه سرم پائين است و فرياد چشمانم زبانه ميزند که شهدا شرمنده ايم...

    يا زهرا

    پاسخ

    و چشمانم کم سو شده اند از بس از شما دور افتاده ام...کاش نيم نگاهي به قلب خسته و رنجورم کنيد...ميشود دعايم کنيد تا فاصله ي من از شما به قدر اعلاعليين تا اسفل السافلين نشود...؟؟؟
    ممنون عزيزم به دعاي شما خيلي حالشون خوبه الحمدولله
    قشنگ مي نويسي...يه حس عجيب از شرمندگي غريب به آدم دست ميده...

    پاسخ

    خدا روشکر که بهترن...ايشالله بهبودي کامل حاصل بشه:)راستي چرا چشمات دلتنگن؟:(
    زيبا قلم زده بوديد
    و اين باران چشمان من که عجيب دلتنگ است...
    التماس دعا
    پاسخ

    سلام بانو:)قدم رنجه فرمودين...و چشمان من تشنه اند... راستي مادر بزرگوار بهترن؟رضوان الهي نصيبتون...ياعلي مدد


    يا کاشف الکرب عن وجه الحسين.........

    يا کاشف الکرب عن وجه الحسين.........

    يا کاشف الکرب عن وجه الحسين.........

    يا کاشف الکرب عن وجه الحسين.........

    اکشف کربنا.....

    پاسخ

    الهيييييييييييييي آمين بدماء شهدائنا....يا الله....
     <      1   2