سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حرم الشهدا

خواب سیدعلی

 

سلام "حضرت آقا"....

نمیدانی چه حسی دارد چهره ی نورانی تو را دیدن...

دلم؛دلش قرار نمی گیرد...دیشب دلم دلش لرزید...

برای این دلی که توفیق  نداشت چهره ی نائب حضرت صاحب  

را از نزدیک ببیند...

  دیدنتان  در "خـــــــــواب" بی نهایت جای شکر دارد...

باران می بارید...

حضرت آقا با لبخند همیشگی اش...با چهره ی نورا نی اش...

آمد کنارم...سلام کرد...به "مـــــــن"...به"مـــــــن"...

حضرت آقا ببخش که نتوانستم جواب سلامت را بدهم...

زل زده ام به چهره ی معصومت...زیر باران...

اشک هایم با اشک آسمان قاطی شده...

"مـــــــن"را دعوت کرد به خانه اش...خانه ی حبیب ...خانه ی مولا

خانه ی سید علی...

قلمم لرزان است...شاید میخواهد با دل لرزانم همراه شود...

حضرت آقا...جانم بگیر و صحبت جانانه ام ببخش...

جانم بگیر و ...

جانم بگیر و ...

جانم بگیر و ...

*****

مضطر نوشت:**حرفی برای گفتن ندارم ...فقط من به فدای یک لبخند تو...

**خدا را بی نهایت شاکرم...از دعای فرجت ممنون هسنگر...شاید نشانه ای باشد برای دلت...

**شهدا العفـــــــــو...

 


+ äæÔÊå ÔÏå ÏÑ یکشنبه 90/4/19 ÓÇÚÊ 11:11 صبح ÊæÓØ خادمة الشهدا | نظر