کودک فلسطینی
سلام به انتفاضه ی نگاهت کودک فلسطینی...
من جایی نشستم که فرسنگ ها از تو فاصله دارم...
و اگر حصار زمان شکسته میشد شاید قلب من و تو مجبور نبود این فاصله را احساس کند...
تو با بوی باروت انس میگیری...من با بوی ادکلن نایس...
من کمیل و ندبه میخوانم و گریه میکنم...تو ندبه زندگی ات را هر روز ناله میکنی...
اگر میبینی این روزها ساکت شده ام فکر نکن نسبت به زیتون های مقاومتت بی تفاوت شده ام ...نه...
این حرف ها و فریاد های نگفته روزی کوهی از درد میشود و بر سر اسرائیل فرود می آید...
زیاد به اسراییل فکر نکن...این نسل خونخوار به پایان را میرسد...
امام ما وعده داده است...رهبرم سیدعلی آینده ی جنبش های اسلامی را روشن میخواند...
در میان ویرانی های کشورت...خون های ریخته ی فرزندان کشورت...فقط و فقط نگاهت به آسمان خدا باشد...
از تو گفتم ...کم ولی پر از درد...بگذار از قدس هم بگویم...
خیلی وقت ها آرزوی خواندن نماز در صحن قدس دلم را هوایی میکند...
سلام مرا به قدس برسان...سلام مرا به برادران در خون خفته ات برسان...
اسلحه ی آنها به روی زمین نخواهد ماند...راه کربلا از قدس میگذرد...
******
مضطرنوشت:** غزه در آتش و خون شد خدایا مددی...شهر در دست جنون شد خدایا مددی
**راهپیمایی روز قدس رو فراموش نکنید که همه مسوولیم...
**شهدا العــــــــفو...