عطر امن یجیب
کوله پشتی التماس دعاها رو میندازم رو دوشمو راهی میشم...
خیلیا بهم التماس دعا گفتن...
ذکر امن یجیب رو ؛ورد زبونم میکنم...
اسمای خیلیا میاد تو ذهنم...
اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ...
طعم امن یجیب هایم با هر دفعه فرق داره...
متفاوت تز از طعم تموم امن یجیب هایی که تو عمرم خوندم...
طعمش پر بغضه...
بغضی که تو گلوم رسوب کرده ...آه...
به هفتاد و دومین ذکر رسیدم...
مث همیشه میشینم کنارت...همین جا پایین پات...
دستم و میذارم رو سنگت...چقد سرد و آرامش بخشه...
اومدم بهت بگم امن یجیب هامو به نیابت از تو واسه رفع مشکل دوستام خوندم...
میدونم که آبرویی ندارم ولی خدا خریدار تو بوده...
به حق مضطر کربلا تو شام غریبان..به حق حضرت زینب سلام الله...
عطر امن یجیب ها رو خودت به دلشون نازل کن...
******
مضطرنوشت:**زیر گنبد کبود ...همین چهار تاقبر غریب بود...بقیع یعنی جایی که بقعه دارد...آه...
**آه از دل...آه از این آهِ بی تاثیرم...
**یا حیّ و یا قیّوم...من سائل...من محروم...
**شهدا العـــــــــــفو...