به یادت...
نوای حزن انگیز آهنگران فضای ذهنمو معطر کرده...
"سوی دیار عاشقان سوی دیار عاشقان رو به خدا میرویم...
بهر ولای عشق او به کربلا میرویم...
گرفته ایم جان به کف و نثار جانان کنیم...
هستی خود به راه حق یکسره قربان کنیم...
ما به جوار کبریا با شهدا میرویم..."
صداها رو نمیشه تفکیک کرد ولی اکثرا جوون هستن...
یه نگاهی به خودم میکنم...منم جوونم آیا؟!
چشامو میبندم...
شکسته تر از قبل شدم...خیلی شکسته تر...
دلم هوایی میشه...بغض داره خفه م میکنم...
این دفعه نمیتونم برم پیش" ســـــــــید"....میام کنار عکساشون...
بیشتر بغض میکنم...آخه راه رسیدن کجاست که من اینهمه دورم؟!
نگاهم میفته به حاج ضابط...مث همیشه با دیدن چهره ی معصومش دلم واسش تنگ میشه...
پا میشم دو رکعت نماز بخونم...ولی نه برای شهدا...این بار واسه شکستگی خودم...
قنوت که میگیرم...بغضم میترکه...اشکام دونه دونه میریزه...
ذکر میگیرم...
...الهی و سیدی...اشکو الیک غربتی...اشکو الیک غربتی...
اللهم انک یجیب المضطر و تکشف السوء...
فقط تو راضی باش...فقط تو راضی باش...منم راضیم به رضایت...
******
مضطرنوشت:**صبر است مرا چاره...و لیکن...
**نوشته اند آنقدر در اغوش هم گریه کردند تا بیهوش شدند...حسین(ع)و زینب(س) را میگویم...
**دلم برایت تنگ شده...بی قرارم...
**این پست و این عکس مخاطب خاص دارد...
**شهدا العفــــــــــــو...