سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حرم الشهدا

سرم درد میکند...

لیــــلای من...سلام...

آه...

بغض در گلو حبس کرده ام...

سرم را روی سنگ قبرت می گذارم...

صدای قلبی هنوز می آید...

آهنگ،آهنگ ابدیت است...

پس تو هم زنده ای...

پس تو هم ...

زمین خورده ام...سرم درد میکند...

روزی هزار بار در این جاده زمین میخورم...اما این بار بلند شدنم سخت تر شده است...

نگاهم غبار گرفته...

خطاهای امروزم را شمردم...هنوز پا کج میگذارم...

هنوز تو در قاب عملم گنجانده نشده ای...

باز شُستم این نگــاه خسران زده را...

 پیش چشم تو...

شاهدباش...

نکندبازغبارگنــاه...

میشنوی دلبرم...؟

******

مضطرنوشت:**میگن این روزها...روزشمار سفر جنوبه...میشنوی...؟

**کو رزق اشک؟دخل دلم خاک میخورد...این کسب را چگونه شود رو به راه کرد...؟

**سرباز ولایت...ولایت فرمانده ات مبارک...

**آنقدر میروم تا روزی...تـــــو...تنها تو...بنشینی بر دل...

**هنوز سرم درد میکند...

**شهدا العفـــــــو...



+ äæÔÊå ÔÏå ÏÑ چهارشنبه 90/11/12 ÓÇÚÊ 10:6 عصر ÊæÓØ خادمة الشهدا | نظر