سجاده دل
باز دوباره ایــــــــــن روزها دارد زمین خوردن هایم زیاد میشود...
دست به دیوار ِ دلم راه میروم بــــــــــاز...
حواست هست به من...؟
یـــــــــــادش به خیر آن روزهائی که تنها "تـــــــــــو"مرهم ِ دلم بودی...
زخم های ِ دلم را باز هم مرهم میشوی...؟!
دارم عادت میکنم به این روزمرگی ها...
به دنیـــــــــا...به بی خوابی...به دیوانگی های گاه و بیگاه...
میترسم همانقدر که بودنت برایم عادت شده است...نبودنت هم عادت بشود...
حواست هست...؟!
ببین سجاده ام رو به قبله ِ تو است...
گمشده ام...بی زحمت پیدایم کن...
**********
مضطرنوشت:هر کجا نام ِ تو آید به زبان ها حرم است...یا زهرا سلام الله علیها...
**کاش این تهوع دست از سر افکارم بر دارد...
**هر گـــــــــــوهر شب تاب که جستم بَدلی بود ...نایاب تــــــــویی ، اصل تویی ، ناب تویی تو...
**شهدا العفـــــــــــو...